این پسر نمی تواند از پس امور مالی خود برآید و نمی تواند به درستی از دخترش محافظت کند. او را نزد یک سیاهپوست فرستاد تا بدهیهایش را بپردازد، و حتی نمیدانست که دو نفر از آنها خواهند بود. و خودش بیهوده در آستان خانه رها شد. البته از دختر پذیرایی مناسبی شد و در دو بشکه زدند، اما بدهی باید بازپرداخت شود و او چاره ای جز رضایت هر دو نداشت. او این کار را کاملاً انجام داد.
بله، خود زن ژاپنی از اینکه مردهای زیادی او را تماشا می کنند لذت می برد. عوضی بودن در چشم مردها حتی از گیشا بودن هم باحال تر است. همه می توانند در دهان او، روی صورت و سینه های او بیایند. او با تقدیر پوشیده شده است و او تمام لبخند می زند. نریان دیوانه جوجه های این چنینی می شوند!